سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و روایت شده است که حضرتش روزى میان یاران خود نشسته بود . زنى زیبا بر آنان بگذشت و حاضران دیده بدو دوختند . پس فرمود : ] همانا دیدگان این نرینگان به شهوت نگران است و این نگریستن موجب هیجان . پس هر یک از شما به زنى نگرد که او را خوش آید با زن خویشش نزدیکى باید ، که او نیز زنى چون زن وى نماید . [ مردى از خوارج گفت خدا این کافر را بکشد چه نیک فقه داند . مردم براى کشتن او برخاستند ، امام فرمود : ] آرام باشید ، دشنام را دشنامى باید و یا بخشودن گناه شاید . [نهج البلاغه]

ک. عفیفه ـ مشهد

یک روز قول دادم. قولی که فکر می‌کردم بزرگ‌ترین قولی است که در زندگی‌ام داده‌ام. به همت، به کشوری، به همه شهدا قول دادم، به خدای خودم قول دادم.

آن روز که هویت واقعی خودم را یافتم؛ غروب شلمچه را دیدم و بقیع را تجسم کردم؛ سه راه شهادت را دیدم و سختی شب­های عملیات به عینه برایم مجسم شد، همه چیز را دیدم و درک کردم. در مغز و استخوانم نفوذ کرد و این شدم. تا چند روز بعد از سفر همه چیز را حس می‌کردم.

ولی امان، امان از آن روزی که خودم را دوباره غوطه‌ور در امور دنیوی دیدم. خودم را بی‌هویت حس کردم و وجودم را بی‌فایده.

آن روز بود که دوباره کوله‌بار سفر را بستم و پا به آن سرزمین  مقدس گذاشتم. به دنبال هویت گمشده‌ام گشتم و او را یافتم. با خود گفتم: صد بار اگر توبه شکستنی باز آی. و این طور شد که دوباره پلی محکم بین من و شهدا ایجاد شد؛ پلی که با گذشت سال‌های بسیار، نه تنها فرسوده نمی‌شود، بلکه هر روز استوارتر از روز قبل در جای خود  می‌ایستد و در برابر همه سیل‌ها و حوادث پابرجا باقی خواهد ماند. این را مردانه قول می‌دهم؛ قولِ قول.

 

 

 

 



 


 

 

 


 


 




 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط ارسلان سلطانی 87/3/8:: 12:26 صبح     |     () نظر